میدانداری قالیهای استان هنرپرور اصفهان در بیست و پنجمین نمایشگاه فرش دستباف
بیست و پنجمین نمایشگاه تخصصی-صادراتی فرش دستباف در روزهای ۵ تا ۱۰ بهمنماه در محل دائمی نمایشگاه اصفهان باحضور حداکثری فعالین اصفهانی این هنر-صنعت برگزار میگردد.
در نمایشگاه امسال ۱۲۰ مشارکت کننده شاغل در زمینه های تولید، فروش، صادرات و خدمات مرتبط با انواع فرش دستباف و نیز انجمنها، اتحادیه ها، تشکل ها و مراکز علمی و آموزشی مرتبط با این صنایع دستی محبوب و کاربردی طی شش روز برگزاری حضور دارند.
در بیست و پنجمین نمایشگاه فرش دستباف اصفهان سال جاری مشارکت کنندگانی از استانهای اصفهان، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، خراسان رضوی، گلستان، مرکزی، زنجان، قم، تهران، کردستان و چهارمحال و بختیاری حضور دارند.
مقالات دیگر:
فروش سم حشرات
این نمایشگاه در فضایی بیش از ۶ هزار متر مربع فضای مفید نمایشگاهی برگزار خواهد شد و در مقایسه با سال گذشته از نظر متراژ تغییرات چندانی نداشته، اما در مقایسه با سال گذشته غرفههای واگذار شده از نظر کیفیت و میزبانی از مشارکت کنندگان بزرگتری میزبانی میکند.
براساس برنامهریزیهای انجام شده در حاشیه این رویداد تخصصی برگزاری جلسه کارگروه صادرات را خواهیم داشت، همچنین در این دوره برنامه های جانبی متعدد شامل کارگاه های آموزشی، ارتباط دانشگاه و بازار و مدل های کسب و کار در حوزه تجارت فرش دستباف برگزار خواهد شد تا امکان معرفی بهتر این هنر صنعت در میان مخاطبان این رویداد نمایشگاهی و شهروندان علاقمند کشورمان به این هنر فاخر فراهم شود.
بیست و پنجمین نمایشگاه فرش دستباف اصفهان از تاریخ ۵ تا ۱۰ بهمنماه در ساعات بازدید ۱۴ تا ۲۱ میزبان متخصصان، کارشناسان، عموم شهروندان، بازرگانها، صاحبان مشاغل و دوستداران این هنر با اهمیت خواهد بود. همچنین در راستای رفاه حال شهروندان و براساس برنامهریزیهای انجام شده روز جمعه ۷ بهمنماه بازدید ویژه از ساعت ۱۰ تا ۲۱ واقع در کمربندی شرق، روبروی منطقه روشن دشت، نمایشگاه بینالمللی اصفهان برپا میباشد.
منبع: https://www.gostaresh.news/
بهگزارش میراث آریا به نقل از روابطعمومی ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی قم، علیرضا ارجمندی ۲۹ دی ماه ۱۴۰۱ در حاشیه نشست مشترک با احمد رجبیان نایب رئیس اتحادیه فرش دستباف استان قم که با هدف هماهنگی حضور فرش دستباف قم در شانزدهمین نمایشگاه گردشگری بهمن ماه تهران در ادارهکل میراثفرهگی استان برگزار شد، با اشاره به ارزش بسیار فرش دستباف قم و جایگاه آن در سطح جهانی گفت: حضور فرش دستباف قم در نمایشگاه تهران نقطه عطفی در معرفی ظرفیتهای این استان خواهد بود.
بیشتر بخوانید :قالیشویی در جشنواره
مدیرکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی قم ادامه داد: فرش دستباف قم ریشه در فرهنگ غنی این خطه دارد و تار و پود آن با زحمت دستان پر مهر هنرمندان این مرز و بوم به ویژه هنرمندان قمی شکل میگیرد که معرفی این هنر، فرصت بسیار مناسبی است تا ظرفیت استان در این عرصه همچون عرصههای دیگر شناخته شود تا علاقمندان بتوانند استان قم را به عنوان هدف گردشگری انتخاب کنند.
بیشتر بخوانید :فروش سم حشرات
ارجمندی خاطرنشان کرد: امسال حضور استان قم در شانزدهمین نمایشگاه گردشگری تهران به گونهای متفاوت خواهد بود و با رویکردی جدید و محتوا محور به توسعه زیرساختهای گردشگری و جذب سرمایعگذاری خواهد پرداخت.
به گزارش خبرنگار ربیع،اسماعیل نادری، در نشست خبری بیستوپنجمین نمایشگاه فرش دستباف اصفهان، با اشاره به کاهش تعداد بافندههای رسمی فرش دستباف در اصفهان گفت: تعداد بافندگان بیمه شده در اصفهان به کمتر از ۲۰ هزار نفر رسیده است. این موضوع ناشی از وقفهای است که در بودجه سازمان تأمین اجتماعی شکل گرفت. در حالی که بین مرکز ملی فرش، تشکلها و سازمان تأمین اجتماعی، تفاهمنامهای برای بازرسیها و جایگزینی افراد بیمه شده شکل گرفته بود، اما این سازمان به این تفاهمنامه توجهی ندارد و به طور سلیقهای عمل میکند.
به گزارش خبرنگار مهر، اسماعیل نادری عصر چهارشنبه در جمع تولید کنندگان و فروشندگان فرش دستبافت، اظهار داشت: امروزه در حوزه بازاریابی و تبلیغات حوزه فرش نیاز به کار و اقدام جدی است.
وی با بیان اینکه در حوزه رسانه و شناساندن فرش ایرانی کم کاری کردیم، گفت: در زمینه فرش با مشکلات و چالشهایی مواجه هستیم که به همین منظور کارگروه استانی با حضور استاندار در زمان برگزاری نمایشگاه و به ویژه حوزه صادرات برگزار میشود.
بیشتر بخوانید :قالیشویی بلوارپروین
معاون بازرگانی سازمان صنعت، معدن و. تجارت استان اصفهان فرش دستبافت را جزو اقلام تحریمی نام برد و گفت: بافت فرش را باید در ردیف مشاغل خانگی در روستاها گسترش داد تا از زمینه مهاجرت مردم از روستا به شهرها جلوگیری کند.
رئیس اتحادیه فرش دستباف روستایی استان اصفهان فرش، دستبافت را یک مسئله سیاسی خواند و گفت: فرش منشور چند وجهی است یک وجه آن اقتصاد، میراث فرهنگی، اشتغال و غیره است و بیش از اینکه تحریمها نقش داشته باشد خود تحریمی اثر گذاشته است.
بیشتر بخوانید : سمپاشی بید
علی شهبازی با بیان اینکه امروزه در حوزه فروش و بازاریابی فرش با مشکل مواجهیم و حمایت رسانهها را نیاز داریم، گفت: فرش دستبافت باید همچون طلا عیارسنجی و طبقه بندی شود.
وی با اعلام اینکه صدای تولیدکنندگان و فروشندگان فرش، دستبافت در تصمیم گیری های بخش دولتی ضعیف است، گفت: ۸۰ درصد فروش فرش، دستبافت از محل صادرات و ۲۰ درصد داخلی است که باید با بانکها تعامل و در جهت خرید فرش، دست بافت به خریداران تسهیلات بانکی ارائه شود.
ایسنا/لرستان معاون استاندار لرستان و فرماندار بروجرد گفت: شهرستان در حوزه فرش دستباف پتانسیل بینظیری دارد.
مسلم مرادی در جلسه شورای اداری بروجرد که ۲۷ دیماه در سالن جلسات فرمانداری شهرستان با حضور چند تن از مشاورین وزرا برگزار شد، اظهار کرد: در جلسه شورای اداری گذشته یکسری انتظارات از دستگاهها بیان شد که بخشی از آنها انجام و بخش دیگر انجام نشده است.
وی تصریح کرد: یکی از انتظارات این بود که در پایان روز ادارات گزارش عملکرد دستگاه مربوطه را برای فرمانداری ارسال کنند که در این راستا اداراتی که گزارش نمیدهند به این معنا بوده که فعالیتی نداشتهاند.
فرماندار بروجرد خاطرنشان کرد: در راستای حجاب و عفاف دستورالعملهایی به دستگاهها ابلاغ شده که در این زمینه تیمی برای شرح وظایف به ادارات فرستاده خواهند شد.
مرادی با اشاره به تکریم ارباب رجوع، اضافه کرد: به صورت سرزده از برخی ادارات بازدید شد که برخورد با ارباب رجوع و مردم مناسب نبود و در سطح بانکها نیز رفتار و تکریم ارباب رجوع به خوبی صورت نمیگیرد.
وی بیان کرد: مدیران و کارکنان ادارات باید سعه صدر، اخلاق و منش جوانمردی داشته باشند و ارباب رجوع به نحو احسن مورد تکریم قرار گیرد.
معاون استاندار لرستان با اشاره به مصوبات جلسات، افزود: انتظار میرود که مصوبات جلسات به نحو احسن اجرا تا به نتیجه برسد.
مرادی عنوان کرد: علیرغم مشکلاتی که وجود دارد روند دولت سیزدهم رو به جلو بوده و انتظار میرود دستگاههای مختلف شهرستان خط مشی را دنبال کنند و از دولت الگو بگیرند.
بیشتر بخوانید : قالیشویی حکیمیه
وی اظهار کرد: ارتباط و تکریم مردم را باید از ضروریات بدانیم و تا آنجا که میشود مشکلات آنها را مرتفع کنیم.
فرماندار بروجرد با اشاره به هماهنگی بین دستگاهها، اضافه کرد: باید نهایت همدلی در بین دستگاهها برقرار باشد و تا جاییکه توان داریم بخشی از مشکلات مردم را حل کنیم.
مرادی با اشاره به تشکیل شورای اطلاعرسانی در بروجرد، گفت: فضای مجازی در این شهر رها شده و دچار تنش است که از این شورا انتظار میرود اقدامات دستگاههای شهرستان را به نمایش گذاشته و برای افکار عمومی تبیین کنند.
وی عنوان کرد: بروجرد در حوزههای مختلف دارای پتانسیل بوده به طوری که در سطح شهرستان در حوزه فرش دستباف پتانسیل بینظیر وجود دارد.
بیشتر بخوانید : سمپاشی ساس
فرماندار بروجرد ادامه داد: جمهوری اسلامی علیرغم همه دشمنیها یک جمهوری اسلامی قدرتمند است.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما؛ مرکز قم، فرش دستباف قم یکی از کالاهای صادراتی ارزشمند قم و به شمار میرود که بانوی کارآفرین قمی توانسته با ایجاد اشتغال برای زنان روستای قشلاق البرز در بخش مرکزی قم، در مسیر رونق تولید گام بردارد.
بیشتر بخوانید : قالیشویی فرجام
حسینیه روستای قشلاق البرز بخش مرکزی قم به همت خیران به کارگاه بافت فرش تبدیل شده است.
بیشتر بخوانید : علائم وجود ساس در منزل
شش شرکت تعاونی قالی بافی در قالب تعاونیهای روستایی قم با اشتغالزایی برای ۵ هزار نفر عضو خود در زمینه فرش دستبافت در استان مشغول به فعالیت هستند.
برابر آمار اعلام شده بیش از ۷ هزار کارگاه قالی بافی در استان قم فعال هستند.
جوان آنلاین - صدیقه شاهسون یکی از ۵۰ دختر قالیباف روستای مارکده از توابع چهارمحال وبختیاری است که خانمهای آن به خاطر نبود مدرسه توان ادامه تحصیل نداشتند، اما علاقهشان به نویسندگی باعث میشود از طریق نامه به مجله «پیام زن» دریچههای جدیدی به رویشان باز شود. نامههایشان به پیام زن میرسد و مسئولان و دستاندرکاران مجله، نامهای برای صدیقه شاهسون مینویسند و به او قول میدهند که کمکشان کنند. کمی بعد خبرنگار صفحه ادب و هنر پیام زن به روستای مارکده میرود و گزارشی از وضعیت روستا در نشریهشان منتشر میکند، همین باعث میشود که روستا مورد توجه قرار بگیرد و کتابهای زیادی روانه روستا شود. صدیقه و دوستانش کتابخانه روستا را راهاندازی میکنند و بعد از آن کلاسهای درس و مدرسه و آموزشهای نویسندگی آغاز میشود و حالا صدیقه شاهسون بعد از گذر از سختیهای بسیاری میتواند به خوبی بنویسد وگریزی هم به میدانهای جبهه و جنگ بزند. کتاب «سید لری» (به معنای سیدشان) روایت زندگی شهید سیدمحمد هاشمی ما را بر آن داشت که مصاحبهای مفصل با صدیقه شاهسون که متولد ۱۳۶۲ است، داشته باشیم. آنچه در پیمیآید ماحصل این همکلامی است.
صغری خیل فرهنگ
چه شد که با وجود نبود مدرسه وعدم امکان ادامه تحصیل دست به قلم شدید و به نوشتن روی آوردید؟!
من از همان دوران دبستان به سمت ادبیات کشیده شدم. به دلیل نبود امکانات، بعد از کلاس پنجم ابتدایی راهی برای ادامه تحصیل دختران و پسران مارکدهای نبود. اما عشق نوشتن در درون من آرام و قرار نداشت. روزی یک جمله در صفحه آخر مجله «پیام زن» توجهام را جلب کرد؛ مجله توسط مبلغ دینی روستا که از قم آمده بود مسیر زندگی من را عوض کرد. جمله جادویی این بود: «از آثار ارسالی شما استقبال میشود.» این روزنهای بود که به دنیای تاریک و دور از امکانات من و دیگر دختران قالیباف روستا تابیده بود. آدرس مجله را یاداشت کردم و اولین داستانم را که، چون مجسمهسازی ناشی برایش شکل ساخته بودم، فرستادم. طولی نکشید که پستچی روستا نامهای برایم آورد. دستاندرکاران مجله پیام زن و به ویژه مسئول بخش ادب و هنر مجله خانم مریم بصیری از نوشته من استقبال کرده و دست یاری به سوی ما دراز کرده بودند. آنها وقتی از نبود مدرسه برای ادامه تحصیل دختران قالیباف روستا با خبر شدند؛ ناراحت شدند. خانم بصیری گفت حاضر است هرگونه کمکی برای موفقیت ما داشته باشد. من این بار با شوق بیشتری برای مجله داستان فرستادم. وقتی دوستان و دختران قالیباف مارکده متوجه این قضیه شدند آنها هم دست به کار شدند و هر چه در دل تنگشان بود نوشتند. طولی نکشید که ۵۰ دختر قالیباف از روستای ما برای مجله پیام زن نامه نوشتند! این موضوع برای مسئولان مجله که در قم بودند عجیب بود تا جایی که خانم بصیری و همکارانش در بخش ادب و هنر را برای ثبت گزارش راهی روستا کردند. خانم بصیری کلاس داستان نویسی کوتاهی در خانه ما برگزار کردند و به همراه همکارانش از همه جای روستا دیدن کردند و گزارش مفصلی در مجله با نام دختران قالیباف مارکده به چاپ رساندند. آنها از نبود کتاب خانه و مدرسه راهنمایی و دبیرستان در روستا گفتند. گزارش به شدت مورد توجه قرار گرفت و در سال ۷۸ کارتن کارتن کتاب بود که به سمت روستای ما سرازیر شد. من کتابها را در طاقچه خانه گذاشتم و اولین کتابخانه را در روستا راهاندازی کردم. در آن سالها گزارش دختران مارکده بسیار مورد توجه قرار گرفت. ما از بوشهر و شیراز و جاهای دیگر نامه دریافت میکردیم. یکی از نامهها برایم خیلی جالب بود. دختری که دانشجوی رشته پزشکی شیراز بود؛ برای ما نوشته بود؛ از خواندن گزارش شما اشکم درآمد! تصمیم گرفتم قدر امکاناتی را که دارم بدانم و برای پیشرفت درسهایم تلاش کنم.
این تشویقها برای من که واقعاً به نوشتن علاقه داشتم دلگرم کننده بود. در آن سالها به کمک استاد مریم بصیری، طی دو سال به صورت مکاتبهای دوره داستان نویسی را از حوزه هنری تهران دنبال کردم و مسیرم را تاکنون جسته گریخته ادامه دادم. البته اکنون از آن ۵۰ دختر قالیباف فقط من هستم که به این کار میپردازم.
چه آثاری از شما تا به امروز به چاپ رسیده است؟ کمی از آثارتان برایمان بگویید.
بیش از ۵۰ داستان و گزارش و متن ادبی در نشریات مختلف مثل مجله پیام زن و یاران امین در قم و مجله زن روز و نشریه صبح صادق در تهران به چاپ رساندم. از ابتدای مسیر، قلم زدن در حوزه دفاع مقدس و انقلابی و اجتماعی را پیش گرفتم. شش دوره برگزیده همایش سوختگان وصل در دانشگاه تهران در بخش داستان شدم. یک داستان بلند انقلابی و دو مجموعه داستان بومی و دفاع مقدس آماده به چاپ دارم. در مجموعه داستانهایی که در کارگاه استاد مریم بصیری به چاپ رسید؛ مثل یک مشت نخودچی، پیادهها عاشق ترند، تو بخند عکسش با من و... که تماماً محوریت دفاع مقدس و انقلابی دارند، اثر ثبت کردم.
کتاب «سید لری» کار پیشنهادی بود یا انتخابی؟
قصه این کتاب سر درازی دارد. در همین ابتدا بگوییم که هر چه هست لطف خدواند و شهداست. دو سال پیش مطلع شدم که کنگره شهدای قم قصد دارد زندگی چهل شهیدی را که یا ساکن در قم هستند و یا در قم مزار دارند؛ توسط نویسندگان قمی به رشته تحریر دربیاورد. از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدم از خانم بصیری تقاضا کردم که من هم با بچههای کارگاه همراه شوم ولی ایشان دوری راه را برایم یادآور شد. حق با ایشان بود باید بعد از انتخاب شهید دنبال جمعآوری اطلاعات و گرفتن مصاحبه میبودم که از این فاصله دور به راحتی امکانپذیر نبود. این برای من مشکل بزرگی بود. نوشتن برای شهدا آن هم شهدایی که در کنار بیبیجان فاطمه معصومه (س) آرام گرفته بودند؛ فیض بزرگی بود که داشت از دستم میرفت. بعد از آن نشانههایی که یکبهیک از راه رسیدند، یک خواب این راه را برایم هموار کرد. شبی در خواب دیدم میان خیمهای نشستهام. صدای روضه به گوش میرسد و فضایی روح انگیز حاکم است. افرادی با صورتهایی محو در خیمه هستند و به روضه گوش میکنند. سرم را بلند کردم. همه خوابها سیاه و سفید هستند ولی آن خواب رنگ داشت. پارچه سبز روی تیرک وسط خیمه عجیب دلبری میکرد. فردای همان روز خواب تعبیر شد! یکی از بچههای کارگاه که یک سیده خانم هاشمی بود با من تماس گرفت و گفت: شما سوژههای خودت را انتخاب کن گرفتن مصاحبهها را من برایت در قم انجام میدهم! دنیا را به من داده بودند. با استاد مشورت کردم ایشان باز هم سخت بودن مسیر را یادآور شد. از بین شهدایی که کنگره عنوان کرده بود هر نویسنده حق انتخاب سه شهید را داشت. من صداهایی که مختصری از بیوگرافی شهدا را توضیح داده بود، گوش کردم و سه شهید را انتخاب کردم. ستاره راهنمای بعدی وقتی روشن شد که جواب انتخابها توسط انتشارات مشخص شد و (شهید سیدمحمد هاشمی) سهم من شد.
در قسمت مقدمه کتاب مختصری به عنایات شهدا در طول نگارش کتاب اشاره کردهام. نهایتاً سوژه را انتشارات کتاب جمکران معرفی کرد و الحمدلله عنایت شد و شهدا بنده حقیر را هم از پشت فرسنگها فاصله مورد توجه قرار دادند.
چقدر در شناساندن شهید برای دیگران موفق بودید؟
زندگی این شهید بزرگوار، چون دیگر شهدا سراسر درس است. خاطراتی که، چون پازل جمعآوری شد و نقشی زیبا از شخصیت یک انسان با ایمان را به نمایش گذاشت. روحی بزرگ که در ظرف وجودی ایشان قرار گرفته بود. مهربانی، صبر، گذشت، سخاوت، ایمان و... صفاتی بود که برای هر انسانی لازم است. سعی کردم زیر و بم زندگی ایشان را بیرون بکشم و با قلمی ساده به نمایش بگذارم. انشاءالله که مورد قبول خدا و اهلبیت (ع) قرار بگیرد.
از مشکلات و موانع این راه برای ما بگویید؛ چقدر سخت بود؟
این شهید بزرگوار انسان متواضع و بیریایی بود. ایشان تا همان روزهای نگارش پایانی کتاب دوست نداشتند که از خودشان بیشتر از این بدانیم و این وظیفه من را سنگینتر میکرد. وظیفهای که باید جوری مطالب را پیش میبردم که برای مخاطب باور پذیر باشد و این نیاز به فهمیدن خاطرات واقعی از ایشان داشت. البته نمیتوانم بگویم این انتظار و تحقیق سخت بود. بلکه این سختیها بسیار برای من شیرین بود.
چه بازه زمانی از دوران زندگی شهید در این اثر روایت شد؟
خاطرات تقریباً از زمان کودکی تا شهادت شهید را در بر دارد و در همه دوران زندگی ایشان درسهایی برای آموختن داریم. در این کتاب سبک زندگی شهدا و به ویژه شهید سیدمحمد هاشمی و فرزند شهیدشان سیدعلی هاشمی، به نمایش گذاشته شده است و ما با خواندن خاطرات فرزندان و دوستان و همرزمان این شهدای بزرگوار پی به شخصیت بزرگشان میبریم. اگر چه در این خاطرات وجود دو شخصیت ناب یک پدر و پسر شهید را به ما نشان میدهد که درسهای بسیاری را میتوان در آن برداشت کرد که محتوای کتاب را بر پایه سادهزیستی و طلم ستیزی و ایمان مداری پیش میرود.
منابع اسنادی و تألیف این اثر از طریق خانواده شهید در اختیار شما قرار گرفت یا از جاهای دیگر به دست آمد؟
در ابتدا اطلاعات چندانی از شهید در دسترس نبود، دلیلش هم این بود که هیچ گاه خانواده شهید برای هیچگونه مطالبهگری به بنیاد شهید قم و بیجار مراجعه نکرده بودند و ما عملاً هیچ آدرسی از خانواده ایشان در اختیار نداشتیم. من با همان چهار خط اطلاعات ۴۰ هزار کلمه را با ماجراهای مختلف پشت هم قطار کردم که نتیجهاش رمانی با نام «سید لری» شد. در انتها و روزی که قرار بود ایرادات نهایی کار را در انتشارات بررسی کنیم با یک اتفاق معجزهوار و تماس مسئول واحد ادبیات پایداری انتشارات با بنیاد شهید بیجار خانواده شهید را پیدا کردیم و کار شکل تازهای پیدا کرد، چون ماجرای رمان با زندگی و اطلاعات واقعی شهید تفاوتهای زیادی داشت. چند روزی حال خوشی نداشتم ولی از طرفی نمیتوانستم در حضور شهدایی که بسیار به آنها مدیون هستیم کم بیاورم و از ادامه راه بمانم. همان روزهای ناامیدی من بود که از بزرگواری خواستم سر مزار شهید عزیز حاج قاسم سلیمانی برود و از ایشان برای من کمک بخواهد. با توکل به خدا بعد از چند روز نیرویی تازه در من دمیده شد و کار را در فاز دیگری که خاطره نگاری بود شروع کردم.
جالب اینجا بود که پسر بزرگ شهید محمد هاشمی در تمام این سالها در قم پاسدار و طلبه بود و ما ایشان را تازه پیدا کردیم و بعد به شماره فرزندان دیگر شهید و بستگان و همرزمانشان رسیدیم. سیده خدیجه هاشمی تنها دختر شهید بعد از آشنایی با ما همکاری بسیار خوبی داشت. او با آغوشی باز از شاهرود و در تماسهای تلفنی مکرر خاطرات پدرش را در اختیارم گذاشت. تقریباً حدود یکسال نگارش کتاب طول کشید. توسط تحقیق و بررسی گفتههای مصاحبه شوندهها و همسانسازی آنها به صحت ماجرا نزدیکتر شدم. اواخر کار کتاب را در اختیار پسر بزرگ ایشان و کارشناسان انتشارات جمکران قرار دادیم تا کار با واقعیت تطابق بیشتری داشته باشد و جای ابهامی برای مخاطب باقی نماند.
بیشتر بخوانید : قالیشویی تهرانپارس
چرا این نام را برای کتاب انتخاب کردید؟
همانطور که گفتم شهید سیدمحمد هاشمی از شناخته شدن و مورد توجه قرار گرفتن بسیار فراری بود. مخاطب با خواندن خاطرات این کتاب به راحتی متوجه این موضوع خواهد شد. در تحقیقات متوجه شدیم که ایشان در جبهه هم بسیار دور از توجه بودند و حتی دوست نداشتند اسم و اطلاعات خودشان را در اختیار فرماندهان قرار بدهند. از فرمانده ایشان و دیگر همرزمانشان شنیدم که هر گاه از ایشان سؤال میشد اسم شما چیست با خوشرویی دست به سینه میچسباند و به زبان ترکی میگفت: «سید لَریم... بسیجی لَریم.» من از سیدها هستم از بسیجیها هستم. این اسم توجه مرا بسیار به خودش جلب نمود و برایم جالب بود. این کتاب برای هر مخاطبی در هر سنی که باشد قابل فهم است، چون سعی شده است به قلمی روان و ساده نگارش شود. از طرفی خاطرات برای همه طیف سنی قابل درک است، چون کم و بیش با این نوع اتفاقات روبهرو شدهایم.
به نظر شما مسئولان چطور میتوانند از کسانی که در حوزه ایثار و شهادت فعالیت دارند، حمایت کنند؟
مسئولان باید با برگزاری چنین کنگرههایی فرصت استخراج و ضبط این اسناد را فراهم کنند و با حمایت مادی و معنوی خود راه را برای نویسندگان چنین آثاری هموار کنند. همان طور که حضرت آقا فرمودند زنده نگهداشتن یاد و نام شهدا کمتر از شهادت نیست. به نظر من عمل به این فرمایش حضرت آقا در دوران کنونی ما بسیار لازم و ضروری است تا جوانان امروزی با این بزرگ مردان تاریخ ساز بیشتر آشنا شوند و الا باز هم به قول حضرت آقا دشمن طور دیگری نمایش خواهد داد.
بیشتر بخوانید : ساس چه شکلیه
به طور مختصر کلیتی از کتاب را برای مخاطب بیان کنید؟
شهیدمحمد هاشمی، زاده روستای گرگین در بیجار بودند. ایشان از همان کودکی در مسیر تربیت درست قرار گرفتند. در سختی و مشکلات زندگی آبدیده شدند و در تمام مراحل سعی کردند ایمان خود را حفظ کنند. در زمان انقلاب به همراه پسران و هم ولایتیهایشان در قم و شهرهای دیگر بر علیه رژیم تظاهرات میکردند. صبر بالایی داشتند. یکی از پسرهایشان را راهی جبهههای غرب برای مقابله با کومله و دمکراتها کردند و بعد از شهادت ایشان به دلیل شرایط همسرشان به قم کوچ کردند. با اینکه همسرشان حال و روز مناسبی نداشتند؛ تفنگ فرزندشان را زمین نگذاشتند و خیلی زود راهی جبههها شدند. در کردستان و جبهههای جنوب به مبارزه با دشمن پرداختند. تک تیرانداز ماهری بودند و در نهایت در جزیره مجنون در پاتک شدید دشمن به همراه تعداد زیادی از رزمندگان اسلام شهید شدند. جزیره عملاً دست دشمن افتاد و برای بازگشت پیکر ایشان و دیگر شهدا راهی وجود نداشت. در نهایت بعد از سیزده سال و پنج ماه انتظار جنازه ایشان تفحص شد و در آرامگاه علیبنجعفر در قم آرام گرفت. در این کتاب تمام خاطرات این دوران جمعآوری و ثبت شده است.
خبرگزاری رضوی ـ آزیتا ذکاء؛ همیشه در صحن آزادی میبینمش، با همان لباس سبز، عرقچین و محاسن سفید؛ پیرمرد باصفای فاروجی و خادم مخلص حضرت. هر وقت سخن از خدمت به امام رضا(ع) میشود، اشک بر گونههایش میغلتد، بغض گلویش میترکد و با صدای بغضآلود، فقط از حضرت آبرو میخواهد و مرگ باعزتی که در حرم و حین خدمت «جاروکشی» برایش اتفاق بیافتد.
سال 1395 زمانی سراغ علیاکبر ریحانی کهنسالترین خدمه فرش آستان قدس رضوی رفتم که این سوژه ناب از دید رسانهها مغفول مانده بود. مصاحبهام با او موجب شد، شناخته و از وی، مستندی در دوران تولیت حجتالاسلام سیدابراهیم رئیسی تهیه شود.
چهارشنبه امام رضایی این هفته بهانهای شد تا تجدید خاطرهای از این خدمه 78 ساله اداره فرش کنیم که در گزارش پیشرو، مشروح آن از نظرتان میگذرد.
بزرگ شده روستای آقچشمه
روستازاده و باصفاست مثل طبیعت زیبای زادگاهش «آقچشمه». ته لهجه خراسانی دارد و با سخنان زیبایش، میفهمم که کوهی از معرفت در برابرم ایستاده؛ میگوید سواد ندارد اما او را برای خلوصنیتش تحسین میکنم. یادی میکند از سال 1363 که به مشهد آمده و برای همیشه ساکن این شهر مقدس شده است. خاطرات آن روزها را چنین بیان میکند: «وقتی از زادگاهم آقچشمه در 47 کیلومتری فاروج برای همیشه به مشهد آمدم، به شغل بنایی رو آوردم و جمعهها سعی میکردم در نماز جمعه شرکت کنم. سال 1375 نزد مرحوم آیتالله شیخ ابوالحسن شیرازی، اولین امام جمعه مشهد رفتم و در قسمت ستاد نماز جمعه مشغول به کار شدم. وقتی ایشان فوت کردند و آیتالله سیدمهدی عبادی امام جمعه شدند، زمان ایشان هم در این ستاد خدمت کردم. زمان آیتالله سیداحمد علمالهدی نیز تا حدود هشت سال قبل هم در این بخش حرم بودم».
مفروش کردن صحنها با زیلو و موکت
آقای ریحانی با گذراندن ساعاتی از عمرش در حرم مطهر احساس خرسندی دارد و در مورد خدمتش در اداره فرش چنین سخن میگوید: «آن زمان فقط صحن انقلاب، آزادی، قدس و جمهوری اسلامی بود و حدود 20 نفر برای مفروش کردن صحنها بودیم. سالهای اولی که من برای خدمت در اداره فرش حرم مطهر مشغول شدم، صحنها را با موکت و زیلوهای یزد مفروش میکردیم.
قبلا فقط در رواقها و شبستانهای مسجد جامع گوهرشاد قالی پهن بود. اما از حدود سه دهه قبل، صحنها هم با قالی مفروش میشود. خدا به خانه امام رضا(ع) برکت بدهد و شکر که الان تمام صحن و سرایش قالی دارد».
عشق به خدمت
عشقی که به خدمت دارد، من را هم به هیجان آورده و میپرسم حاج آقا، خدمت روزانه و آن هم صبح تا عصر برای شما با این سن بالا، خستگی ندارد؟ او این ساعات را لحظهای از عمرش حساب نکرده و چنین بیان میکند: «قبلا فقط روزهای جمعه را برای خدمت در نماز جمعه میآمدم تا ساعت 2 بعد از ظهر، سه و چهار ساعت جلوی در مسجد جامع گوهرشاد انتظامات میایستادم و بعد میرفتم سر کار خودم در انبار فرش و تا 12 شب آنجا بودم.
با افزایش صحنها، کارها بیشتر شده و خدمههای فرش به سه شیفت هشت ساعته تقسیم شدند. من هم که قبلا 12 ساعت کار میکردم، الان فقط هشت ساعت کار میکنم. الحمدالله تاکنون توانستهام، بیایم و امیدوارم خدا همین سلامتی را از من نگیرد تا میتوانم برای امام رضا(ع) و زائرانش خدمت کنم.
البته حدود هشت سال پیش، از ستاد نماز جمعه اعلام کردند، دیگر افراد بالای 60 سال در این قسمت کار نکنند و در عوض فرزندانشان به جای آنها بیایند. کمتر از یک دهه است که فقط در صحن آزادی غبارهای اطراف صحن را جمعآوری میکنم».
خدمت پسرانم به حضرت
این خادم باصفای حضرت، صحبتش را با خدمت پسرانش در اداره فرش، ادامه میدهد: «دو پسر دارم و وقتی حرم آمدم، آنها را هم با خودم به قسمت خدمات فرش آوردم که پسر بزرگم مختار الان در اداره فرش مشغول است و پسر دیگرم محمدتقی با خودم در خدمات فرش کار میکند».
«جاروکشی» خدمتی متواضعانه
نظر این خادم پیشکسوت حرم را در مورد تواضع در خدمت جاروکشی میپرسم که در جوابم چنین میگوید: «امام جعفرصادق(ع) فرمودند: «هر کس در این دنیا در خدمت ما باشد، آخرت هم با ماست». من ابدا حاضر نیستم این جاروکشی فرشهای حضرت را با چیز دیگری در دنیا عوض کنم.
ما خدمه فرش سعیمان بر این است تا زمانی که زائران نمازشان را خوانده و تمام میکنند، فرشها را جمع نکنیم. جلب رضایت زائران امام رضا(ع) هدف خدمت ماست».
غلام حضرت و خادم زائرانش
آخرین سوالم را با حاجت و خواسته همیشه او از امام رضا(ع) میپرسم که رقت قلبش تحسینبرانگیز است و با این پرسش سریع اشک از گوشه چشمانش سر خورده و زیبایی بیشتری به اُبهت مردانهاش میبخشد و با صدای لرزان میگوید: «سلامتی بهترین حاجتی است که من از مولایم گرفتم. اینکه من با این سن میتوانم هشت ساعت در خانهاش خم و راست شوم و غبارهای گوشه و کنار فرشها و صحنها را بزدایم، خودش حاجتی بس بزرگ است.
اما درخواست همیشه من این بوده که تا عمر دارم با آبرو در خانهاش خدمت کنم و هرگز غلامی خودش و خادمی زائرانش را از من دریغ نکند. عاقبت هم در خدمت به زائرانش جان به جان آفرین تسلیم کنم. امام رضا(ع) هم به پاس آن همه خدمتی که به زائرانش کردم، انشاالله شب اول قبر به دادم برسد».
ایسنا - عضو هیات مدیره اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش دستباف با بیان اینکه کپی طرح فرشهای ایرانی بعضا به طور وسیع در هند و افغانستان اتفاق افتاده، گفت: فرش ایران اعتبار و سابقه متفاوتی دارد و هرچه ما غفلت میکنیم و با سیاستهای غلط خودمان را تضعیف میکنیم، دیگران از این پیشینه استفاده میکنند.
مرتضی میری در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه حتی در مقطعی در هند به فرش بختیاری، عنوان فرش بختیاری هندی داده بودند، تصریح کرد: از ظرفیتهای فرش دستباف ایران به خوبی استفاده نشده و بنابراین دیگران از آن استفاده میکنند.
به گفته عضو هیات مدیره اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش دستباف در حال حاضر هم ماجرای کپی طرح فرشهای ایرانی در جریان است، چراکه گنجینه غنی در فرش ایرانی است. البته برخی هم تغییراتی در این طرحها اعمال میکنند و دارند ذائقه بینالمللی را به سمت خودشان برمیگرداند. بنابراین یک جریان دنبالهدار وجود دارد.
میری در پاسخ به اینکه چه راهحلی برای حل این مشکل وجود دارد، اظهار کرد: قدمهایی برای حل این مشکل برداشته شد تا از کنوانسیونهای بینالمللی در موضوع مالکیتهای معنوی استفاده کنیم. برخی از مناطق فرشبافی ایرانی هم ثبت جهانی شده است. اما هیچ وقت مشخص نشد چگونه باید از این امتیاز و ثبت جهانی استفاده کنیم. دولت تاکنون درباره سازوکارهای استفاده از این ثبت جهانی اطلاع رسانی نکرده است.
وی با بیان اینکه فضا به لحاظ حقوق بینالملل برای پیگیری این موضوع فراهم است، تصریح کرد: اما این پیگیری گران قیمت است و باید راههای اجرایی به طور مشخص در حوزه فرش دستباف بررسی شود، اما این اتفاق هنوز نیفتاده است.
تعداد صفحات : 0